آقای ایرانسل !
نوکرتم !
داداش !
به امام حسین من دوست ندارم تو مسابقه شما شرکت کنم!

به جون مامانم adsl دارم!

صبح به صبح، ساعت ٧ منو با اس ام اس فروش ویژه بیدار نکن.
شارژ جایزه بخوره تو سر عمت 100000تومان شارژ کنم 100تومن بدی!
موبایل بانک نمیخوام!

اینقدر واسه هر چی تبریک نگو!
نکن برادر من !
نکن پدر من !
نکن بی ناموس!
من تا حالا از شما پیشواز گرفتم؟

بابام گرفته؟
ننم گرفته؟؟؟؟کی گرفته؟؟
چی میخوای از جوووون ِ من اخه ؟
دس از سرم ورداااااااااااااااااااااا ااار



تاريخ : سه شنبه 4 دی 1391برچسب:, | 23:54 | نویسنده : هانی |

 

یک روز یک زن و مرد با ماشینا شون با هم تصادف ناجوری می کنن. بطوریکه ماشین هردوشون بشدت آسیب میبینه. ولی هردوشون بطرز معجزه آسایی جون سالم بدر می برن ...

وقتی که هر دو از ماشینشون که حالا تبدیل به آهن قراضه شده بیرون میان، راننده ی خانم بر میگرده میگه :
- آه چه جالب شما مرد هستید!
ببینید چه به روز ماشینامون اومده !
همه چیز داغون شده ولی ما سالم هستیم!
این باید نشونه ای از طرف خدا باشه که اینطوری با هم ملاقات کنیم و ارتباط مشترکی رو با صلح و صفا آغاز کنیم!

مرد با هیجان پاسخ میده:
- اوه … "بله کاملا" … با شما موافقم این باید نشونه ای از طرف خدا باشه !

بعد اون خانم زیبا ادامه میده و میگه :
- ببین یک معجزه دیگه! ماشین من کاملا داغون شده ولی این شیشه مشروب سالمه. مطمئنا خدا خواسته که این شیشه مشروب سالم بمونه تا ما این تصادف خوش یمن که می تونه شروع جریانات خیلی جالبی باشه رو جشن بگیریم !

و بعد خانم زیبا با لوندی بطری رو به مرد میده.
مرد سرش رو به علامت تصدیق تکان میده و در حالیکه زیر چشمی اندام خانم زیبا رو دید می زنه درب بطری رو باز می کنه و نصف شیشه مشروب رو می نوشه و بطری رو برمی گردونه به زن.
زن هم با کمال خونسردی درب بطری رو می بنده و شیشه رو برمی گردونه به مرد.

مرد می گه شما نمی نوشید؟!
زن لبخند شیطنت آمیزی می زنه در جواب میگه :
- نه عزیزم، فکر می کنم الان بهتره منتظر پلیس باشیم … !



تاريخ : دو شنبه 4 دی 1391برچسب:, | 23:51 | نویسنده : هانی |

راستی روسپی! از خودت پرسیدی چرا اگر در سرزمین من و تو، زنی زنانگی اش را بفروشد که نان در بیارد رگ غیرت اربابان بیرون می زند اما اگر همان زن کلیه اش را بفروشد تا نانی بخرد و یا شوهر زندانی اش آزاد شود این «ایثار» است !
مگر هردو از یک تن نیست؟
بفروش ! تنت را حراج کن… من در دیارم کسانی را دیدم که دین خدا را چوب میزنند به قیمت دنیایشان، شرفت را شکر که اگر میفروشی از تن می فروشی نه از دین.
(( فریدون فرخزاد ))



تاريخ : دو شنبه 4 دی 1391برچسب:, | 23:38 | نویسنده : هانی |
تاريخ : دو شنبه 4 دی 1391برچسب:, | 23:35 | نویسنده : هانی |

 

زندگی را نفسی ارزش غم خوردن نیست

و دلم بس تنگ است..

بی خیالی باز هم ـ

سپر هر درد است

می خندم!

آنقدر می خندم

که غم از رو برود...



تاريخ : سه شنبه 4 دی 1391برچسب:, | 21:47 | نویسنده : هانی |

 

یارو میره تایلند، میخواسته سوار اتوبوس بشه ؛

مامور اتوبوس بهش میگه : a ticket

یارو: چی چی؟


مامور اتوبوس دوباره : a ticket

یارو: من که نفهمیدم چی گفتی اما محض احتیاط هفت جدو ابادته

مرتیکه خر ...  مامور اتوبوس:هووووی ؛ به من میگی خر ؟؟

شخص سومی از راه میرسه ومیگه: آقایون چرا دعوا میکنین؟

خوبیت نداره مملکت غریبه !!!  صلوات بفرستین

کل اتوبوس :

اللــــــهـم صلی عـــــلــی مــحمــــــــد و آل مـــــــحمــــــــد



تاريخ : یک شنبه 3 دی 1391برچسب:, | 20:5 | نویسنده : هانی |

یارو میره تایلند، میخواسته سوار اتوبوس بشه ؛

مامور اتوبوس بهش میگه : a ticket


یارو: چی چی؟

مامور اتوبوس دوباره :
a ticket

یارو: من که نفهمیدم چی گفتی اما محض احتیاط هفت جدو ابادته

مرتیکه خر ...  مامور اتوبوس:هووووی ؛ به من میگی خر ؟؟

شخص سومی از راه میرسه ومیگه: آقایون چرا دعوا میکنین؟

خوبیت نداره مملکت غریبه !!!  صلوات بفرستین

کل اتوبوس :

اللــــــهـم صلی عـــــلــی مــحمــــــــد و آل مـــــــحمــــــــد



تاريخ : پنج شنبه 30 آذر 1391برچسب:, | 17:14 | نویسنده : هانی |


دختران ، شیطنت خاص خودشان را دارند

برچسب هرزگی برخنده های آنان نزن !!

به سلامتی دخترکان شهرم که خنده نیز بر آنان حرام شده ..!

 



تاريخ : پنج شنبه 30 آذر 1391برچسب:, | 17:14 | نویسنده : هانی |

 

به سلامتی‌ اون پسری که...
.
.
.
.
.
وقتی‌ تو خیابون نگاهش به یه دختر ناز و خوشگل میفته:انگشت کوچیکهٔ عشقمم نیستی...!!!

بازم سرشو میندازه پایین و زیر لب میگه

 

اگه آخرشم باشی

 

‌...

 

اساسا به سلامتی اون دختری که با پسری دوست می‌شه ، تو خیابون یه پسر پول دار تر ، خوشتیپ تر هم ببینه

.

سرش پایین زیر لب میگه : هر چی‌ هم که باشه به اخلاق دوست پسر من نمیرسه.......

.

 

.

 

به سلامتی اون پسر های قدیم که وقتی بچه بودند دنبال زغال می گشتند می کشیدند پشت لبشون که مثل باباشون

.

بشند نه مثل بعضی از پسرهای امروزی که می گردند دنبال ماتیک که بکشند رو لبشون تا مثل ماماناشون بشن.

..

سلامتی اون پسری که تو پادگانه و موقع شام ، داره به به دوس دخترش فکر میکنه ، ولی اون داره شام رو با یه پسر دیگه تو رستوران میخوره

.

به سلامتی اون آقا پسری که برای رد شدن از خیابون جاشو به سمت ماشینا تغییر میده تا به عشقش آسیبی نرسه

هوا گرفته بود وباران میبارید سلامتی کودکی که آهسته گفت خدایا گریه نکن درست میشه.......



تاريخ : چهار شنبه 29 آذر 1391برچسب:, | 21:36 | نویسنده : هانی |

 

اولا؛ سرعت زیاد موجب تصادف می شه و اونوقته که در تلفات اینترنتی هم مثل تلفات جاده ای تو دنیا اول بشیم!

دوما؛ عجله کار شیطونه! حالا چه کاریه که سه سوته سایتها بیان بالا. چیزی که اینجا زیاده،وقته. سه ساعت تو صف بانک وایمیستین؛ از صبح تا ظهر به خاطر یه امضا یه اداره رو زیرو رو میکنین؛ چند ساعت هم تو وب معطل بشین! به جایی که بر نمی خوره؟!

سوما؛ اصلا مهم نیست که ما مثل لاک پشت تو وب حرکت میکنیم و به اطلاعاتی که بقیهء ملل الان بهش رسیدن ما پنج هزار سال دیگه بهش میرسیم؛ مهم اینه که به این اطلاعات می رسیم!

چهارما؛ هیچ میدونین از کنار این سرعت پایین چندین نفر نون میخورن؟!

_به خاطر هزینهء اتصال به وب؛ کارمندان مخابرات و خانواده شان!

_به خاطر برق مصرفی کامپیوتر؛ کارمندان اداره برق و خانواده شان!

_به سبب کمر درد ناشی از نشتن زیاد پشت میزpc؛ دکتر های ارتوپد و خانواده شان!

_به خاطر اعصاب خراب؛ دکترهای مغز و اعصاب و خانواده شان!

_به سبب هزینهء گچ گرفتنِ اکثر اعضای بدن به خاطر مشت و لگدهای پدر گرامی بعد از مشاهدهء قبض تلفن؛ کارکنان بیمارستان و دکتران فیزیوتراپ به همراه خانواده هایشان!

پنجما؛ سرعت پایین ابنترنت باعث میشه کاربران ساعتها تو وب سرشون گرم باشه و به نوعی سر کار هستن(کارآفرینیِ خاموش)!

ششما؛ اصلا کی گفته سرعت اینترنت پایینه؟! خیلی هم خوبه! خیلی از کشورها هستن که حسرت سرعتِ اینترنت مارو میخورن!

هفتما؛ من نمیدونم چرا جوونا اینقدر بی بصیرت شدن؟! آخه وب گردی هم شد کار؟! آخه اینترنت هم شد وسیلهء اساسی؟! برید دنبال کارهای مهمتر مثل. مثل.. مثل... نمیدونم مثل چی، ولی برید دنبال کارهای مهمتر...
 


تاريخ : چهار شنبه 29 آذر 1391برچسب:, | 21:35 | نویسنده : هانی |
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 7 صفحه بعد
  • قالب میهن بلاگ
  • سمفونی